آترین آترین ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

آترین فرشته کوچک من

اولین غذا خوردن آترین کوچولو

سلام آترین، فرشته مه روی من آترین، دختر زیبای من، 4 شنبه22 آبان اولین غذا غیر از شیر رو برات درست کردم، قبلش از دکترت اجازه گرفتم و اونم گفت اشکالی نداره. نازنین دخترم، دلم می خواست مثل خیلی از مامانا از 6 ماهگی غذاتو شروع می کردم اما دیدم خودت اذیت می شی دخترم.(الان عذاب وجدان مامان بد بونو دارم) آترین  اینقدر فرنی رو که من برات پخته بودمو دوست داشتی که با اشتها می خوردی. مدام دنبال قاشق بودی. الهی قربونت برم. الانم مامان جون و عزیزتم وقتی من نیستم راحتن دیگه، فرنی رو بهت می دن تا بخوری و بزرگ بشی ناز نازی من.   این جام داری مزه مزه می کنی طعم غذاتو.   ایشااله همیشه غذای تو از پاک ترین دا...
28 آبان 1392

لباسای آترین از فرنگستون رسید

سلام نازنین دخترم دختر نازنینم. دیروز لباسایی که برات سفارش دادم رسید. ایشااله به شادی بپوشی و ایشااله همیشه بهترینو زیباترین لباسها رو بپوشی اما از ته دلم برات آرزو می کنم که باطنت همیشه و همیشه زیباتر از لباس های ظاهرت باشه  و خدا نکنه روزی بیاد که درونتو پشت لباسهای زیبات پنهان کنی.   نازنین دخترم با عشق دوستت دارم. بوووووووووووووووووووووووووووس ...
21 آبان 1392

5 ماهگیت مبارک دلبندم

سلام فرشته نازنینم سلام دختر زیبای من دیروز 5 ماه از روزی که برای اولین بار تو رو در آغوش گرفتم گذشت. 5 ماه از روزی که زیباترین داده خداوند و با چشمام دیدم، 5 ماه از روزی که مادر شدم چه احساس قشنگیه مادر شدن و من تجربه این احساسو به تو مدیونم. الان که دارم به چند ماهی که گذشت نظر می ندازم می بینم چقدر دلم برات تنگ شده. وقتی فیلم بدنیا اومدنت می بینم، وای آترین عاشق اون بغضتم. عاشق اون چشای بسته ات هستم که نمی خوای باز کنی، عاشق اون آرامشتم. آترین تو بهترین دختر دنیای برای من. اونقدر دوست دارم که زبونم قاصر می مونه از گفتنش. راستی الان پیش خاله عاطفه هستی. دیروز از تهران اومد و لباساتو با خودش آورد. دیشب بردمت دکتر. پاهات سوخته و دک...
21 آبان 1392

آترین صدمین فرزند آقا بزرگ

سلام عزیزکم، دلبندم، شیرینم سلام مامان جونیم. چطوریایی؟؟ امیدوارم هر وقت که این مطلب یا هر کدوم از مطالب وبلاگتو می خونی، زندگیت پر از عشق و محبت باشه. عکس بالا مربوط به شب عید قربانه.(با این مامانت که این همه با تاخیر میاد همه چیو می نویسه) می دونستی تو 100 مین فرزند آقا بزرگی؟؟ اینو روز عید قربان، وقتی همه ی فامیل خونه آقا بزرگ بودیم عمو مسعود گفت. بعدم وجیهه کلی عکس از شما و آقا بزرگ گرفت، آقا بزرگ اولش نمی دونست که دارن عکس می گیرن، تو بغلش بودی و اونم باهات حرف می زد وقتی که متوجه شد که دارن ازش عکس می گیرن، وای چه ژستایی که نگرفت و ما هم ........ اما از اون روز این دختر عمه راحت خیال من فط یه دونه عکسشو نگه داشته(باید خدا...
15 آبان 1392

آترین بانو و عروسی

سلام آترین، عروسک زیبای من سلام آترین بانوی من. نفس مامان. قربون خوشگلیات برم که نفسم بند میاد وقتی می بینمت.   روز عید غدیر ما عروسی دعوت بودیم(عروسی پسر عمه ام) و این عکسام مربوطه به اون روز می شه. کسایی که تو رو ندیده بودن، همه می گفتن تو از منم خوشگل تر می شی(امیدوارم در آینده اعتماد به نفستم عین مامانت باشه ) من کلی خوشحال شدم. خلاصه عروسی خیلی خوش گذشت. فرداشم عمه بهمون زنگ زد که بریم  خونشون و بازم رفتیم مهمونی نهار خونه عمه شهین. راستی برای عروس و داماد هم آرزوی خوشبختی می کنم. دوست دارم. ایشااله عروسیتو ببینم. بوووووووووووووووووس   ...
12 آبان 1392

مهرزاد جان تولدت مبارک

سلام آترین بانوی روشنی   سلام دختر نازنیم. روزت به خیر، زندگیت مملو از خیر و برکت.حالت چطوره؟ خوبی مامانم؟ وای که چقدر دوست دارم. تولد مهرزاد مربوط می شه به شب عید قربان. این پست با تاخیر نوشته شد به دلایلی، اما خب.... این آقا پسری که شما رو بغل کرده، مهرزاد گل، یه پسر باهوش و مودبه، که من خیلی دوستش دارم. مهرزاد جان الهی صد ساله بشی و زیر سایه پدر و مادرت زندگی خوب و سالم و شادی رو داشته باشی. اینم چند تا از عکسای تولد با مهمونای همیشگیش.     ...
12 آبان 1392

آترین دختر کورش

درورد بر آترین، بانوی روشنایی   و درود بر کورش بزرگ، پدر سرزمینم ایران امروز روز بزرگداشت کورش، بزرگ مرد ایران زمین، و نیای بزرگ ما ایرانیان. می دونی آترین قرار بود اگه پسر باشی اسمت کورش باشه، و وقتی داشتمد اسم دختر انتخاب می کردم دلم می خواست این اسم از اسامی فرزندان کورش بزرگ باشه، که اسم تو شد آترین. آترین از نوادگان کورش بزرگه و معنایی کاملا ایرانی و مرتبط با فرهنگ و دین اجداد ما داره. اما گذشته از اسم و ظاهر خوبه که آدم درون پاک و زیبایی داشته باشه درست مثل کورش بزرگ. مردی که هنوز دنیا در حیرت تمدن و انسانیت اونه، مردی که اسمش و اعمالش در قران اومده و مردی که قبل از اینکه ایرانی بودنمون رو بهمون گوشزد کنه، ان...
8 آبان 1392

اومدن با کلی تاخیر

سلام آترین، فرشته پاک من     چند وقته نیومدم به سراغ وبلاگت. نه این که نخوام، نشد که بیام. اتفاقات زیادی افتاد و .... متاسفانه پدر بزرگم بعد از یه بیماری سخت فوت کرد. خدا رحمتش کنه و گناهانشو بیامرزه. دلم نمی خواست هیچ وقت از این چیزا توی وبلاگت بنویسم اما چاره چیه، مرگ و زندگی، شادیو غم، همیشه و همیشه با هم بوده. می دونی وقتی یکی رو از دست می دی، هر چی هم که ازش دور باشی اما بازم دلت می گیره. آترین نمی دونم این پستو کی خودت می خونی و کی با احساست می خونی، اما دلم می خواد وقتی من از پیش تو رفتم جوری نباشه که زندگیت دچار بحران بشه و مسیر زندگیت دچار چالش . من همه ی سعیمو می کنم تا وقتی هستم، کنار...
7 آبان 1392
1